جهنم خصوصی یک تارک دنیا

از جنون تا خط خطی

جهنم خصوصی یک تارک دنیا

از جنون تا خط خطی

جهنم خصوصی یک تارک دنیا

یک روز صبح بیدار شدم و دیدم که یک دیوانه ام
یک لحظه عاشق خودم هستم و یک لحظه از خودم گریزانم
با مرگ حرف زدم. با خدا کتک کاری کردم

تا عاقبت تسکینی بر من نازل شد

خط خطی کردم...

پی نوشت1: توضیحات تغییر خواهد کرد.
پی نوشت2: به روز رسانی دیر به دیر
پی نوشت3: چیز هایی را از وبلاگ سابقم منتقل خواهم کرد
در صورتی که مایلید با ماقبل 18 سالگی و روزهای ناشیانه ام آشنا شوید می توانید به همین آدرس در سرویس بلاگفا مراجعه فرمایید.

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «غرغر» ثبت شده است

۰۲
تیر

مسخره ترین قانون دنیا اینه که کسی که اعصاب نداره باید خودشو کنترل کنه. 


چرا هیچ وقت نگفتن مردم وقتی میبینن کسی کنترل اعصابشو از دست داده باید سعی کنن درکش کنن؟ 

چطور همیشه تاثیرگذاری و نجات دنیا در دست اکثریت هاست ولی اقلیت ها باید خودشونو تطبیق بدن؟ خب اکثریت وقتی اینهمه قدرت و اثرگذاری دارن، یه غلطی بکنن که اقلیت از "در اکثریت بودن" اونا زجرکش نشه. باگ ها رو حل کنن. 

چرا همیشه سعی در ندید گرفتن و حذف کردن اقلیته؟ 

چرا مشکلاتشونو حل نمیکنن تا اقلیت هم همسوی اکثریت بشه؟ 

چرا اکثریت همیشه از کثرتش در راستای عذاب دادن بقیه استفاده میکنه؟ چرا سعی نمیکنه در جهت سازندگی باشه؟ وقتی پای سازندگی و عمل میاد وسط همه میرن تو سوراخ موششون. حتی همون اکثریت نمیتونه یه تیم منسجم سازنده تشکیل بده. این اقلیت ها هستن که همیشه پای عمل وایسادن و همیشه برای بدیهی ترین چیزها دارن میجنگن. واقعا میجنگن به معنای واقعی کلمه.


الان فکر میکنید غر میزنم؟ یا به قول یه آدم الاغی غر زدن ترن آفه؟ اینکه من وسط جدی ترین مباحث باید نگران ترن آن بودن ملت باشم باعث میشه فکر کنم زجر کش شدن مخاطبی که فقط نگران احساسیه که به خودش دست میده و هیچ وقت سعی نکرده خودشو جای کسی بذاره به کتفم خب!

 اگر میشه با غر زدن عذابش داد آدمی که انننقدددرررر گاوه، پس غر میزنم. اصن غر میزنم پس هستم. 

غیر از اون. دانشمندا ثابت کردن کسایی که غر میزنن عمر طولانی تری دارن. در نتیجه آدما دو انتخاب دارن. عام پسند بودن و تلاش برای جلب رضایت همه آدما (که هیچ وقت هم موفق نمیشن) طی 60 سال عمر سرشار از درونگرایی و خودخوری؛ 

یا 90 سال عمر همراه با برون ریزی و جیغ و داد و تلاش برای اینکه شاید یک نفر ،فقط یک نفر حرفها رو جدی بگیره .


من دوس دارم 90 سال عمر کنم و در تمام این 90 سال بقیه رو زیر 35 سال به کشتن بدم. به هر حال من همیشه تو طبقه اقلیت بودم و چون بقیه حق اذیت کردن دارن و من قراره تلاشهام منجر به شکست بشه، پس مقابله به مثل چندان نمیتونه گناه آلود باشه. من تحت هر شرایطی تاثیرم میتونه فقط یک در هزار باشه پس زیادم بد نیست با اکثریت ها مثل خودشون باشیم. صرفا جهت جان سالم به در بردن از زبون نفهمی جمعیت کثیری که ما رو در خواسته های خودشون غرق میکنن. 


به هر حال تهش قانون اینه که من وقتی اعصاب ندارم که خودم باید مراقب اعصابم باشم. 

ولی بد نیست دوزار به موضوع درک کردن یه آدم خسته و عصبی به جای سرکوب کردن و بریده بریده کردن خط عمرش فکر کنید. 


بعضی آدما در تمام زندگیشون هرگز نِرْوِسْ نمیشن. یه عده هم تمام عمرشون نِرْوِسن (مث من). این به اون در. خودشون مسئولیت درک کردن همدیگه رو باید به عهده بگیرن. 



  • تارَک؛ یک میزانتروپ