جهنم خصوصی یک تارک دنیا

از جنون تا خط خطی

جهنم خصوصی یک تارک دنیا

از جنون تا خط خطی

جهنم خصوصی یک تارک دنیا

یک روز صبح بیدار شدم و دیدم که یک دیوانه ام
یک لحظه عاشق خودم هستم و یک لحظه از خودم گریزانم
با مرگ حرف زدم. با خدا کتک کاری کردم

تا عاقبت تسکینی بر من نازل شد

خط خطی کردم...

پی نوشت1: توضیحات تغییر خواهد کرد.
پی نوشت2: به روز رسانی دیر به دیر
پی نوشت3: چیز هایی را از وبلاگ سابقم منتقل خواهم کرد
در صورتی که مایلید با ماقبل 18 سالگی و روزهای ناشیانه ام آشنا شوید می توانید به همین آدرس در سرویس بلاگفا مراجعه فرمایید.

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فیلم» ثبت شده است

۱۳
تیر

در اجرای تئاتر موزیکال گروه ballad از متن "سویینی تاد؛آرایشگر شیطانی خیابان فلیت" که بصورت یک پرولود با تم اصلی موسیقی متن اجرا می‌شه،داستان نمایش بصورت خیلی فشرده روایت میشه. 

متنش جالبه (برای دانلود موسیقی مورد نظر میتونید به کانال سر بزنی

https://t.me/lonelytown/939  )

به سویینی تاد میگن punish machine (ماشین جزا) 


چرا تارک عاشق این فیلمه؟ چرا تمام متن ها رو حفظه؟ چرا 4 بار این فیلمو دیده؟ چرا موزیکاشو تو گوشیش نگه میداره؟ 


سویینی تاد مرض داره که یهو تبدیل بشه یه یک "ماشین جزا" آیا؟ 


سویینی تاد سالها پیش در لندن زندگی می‌کرد. زن زیبایی داشت که عاشقانه می‌پرستیدش. اونا با دخترکوچولوی شیرینشون خوشبخت ترین عشاق زمین بودن. تا اینکه چشم قاضی تروپین به همسر زیبای سویینی افتاد. برای رسیدن به اون زن سویینی رو با یک جرم ساختگی از لندن تبعید کرد و در یک جشن بالماسکه به همسر سویینی تعدی کرد. تعلیق داستان در قسمت سرنوشت همسر سویینی اتفاق میفته که من نمیگم تا اگر احیانا کسی دوست داشت ببینه زیادم اسپویل نشه گره‌ی داستان. 

بعد از اون دختر کوچولوی سویینی رو به اسارت میگیره تا وقتی بزرگ شد مثل مادرش زیبا بشه و دخترش رو تصاحب کنه. 


اما علت علاقه‌ی من به این فیلم ...

تحلیل من از این داستان برواساس این منطق نماد شناسیه:



همسر و فرزند، کسیانی هستند که عمیقا از لحاظ عاطفی بهشون تعلق خاطر داری و در مقابلشون مسئولی و همیشه حمایتشون می‌کنی و هدفتون از تشکیل خانواده خوشبخت بودن در کنار همدیگه‌ست. در نتیجه این به هم پیوستگی عمیق عاطفی یک معنای ضمنی تملک رو در خودش داره. 

آنچه که برای کسی عزیزترین است و از تمام جهات به او تعلق دارد و هیچ کس حق نداره از او سلبش کنه. حق مطلق اون از عشق همین همسره. (از لحاظ تئوری البته! راجع به عقاید شخصیم نمیگم. راجع به باور عمومی حرف میزنم) 

همسر از نظر من تو فیلم سویینی تاد نمادی از یک حق مسلمه که با تمام وجود خواهانشه و اولویت اولش در تمام موقعیت هاست و حاضره براش بمیره حتی. میتونه حتی نماد یک نوع آرمان باشه. یک باور. 

و سویینی قدرتی برای حفظ و حراست اون حق و پایبندی به مسئولیت ها و تعهد هاش نداره گرچه عمیقا مسئولیت پذیره و در تمام کارهای خودش بهترینه. 



وقتی که سویینی با نامردی و غیر قانونی و غیر شرعی از کسی که وظیفه‌ش حراست از قانون و حقیقته رکب میخوره و حق مسلمش رو ازش میگیرن، باورش رو میشکنن، خودشو نابود میکنن، به جنون کشیده میشه. 

من جنونی که حاصل از در هم شکستن یک باور عمیق و حقیقیه اون هم با نامردی میفهمم. فیلم سویینی تاد حقایق جهان ما با تصویری سمبلیک و اغراق آمیزه. حتی میتونیم با بررسی از یک زاویه دید دیگه بگیم سویینی تاد تصویرگری تعارض های درونی ما هم میتونه باشه. 


از طرفی، بنجامین بارکر و سویینی تاد بخشی از هویت ما هستند. دو روی سکه‌ی وجود همه‌ی ما. 


وقتی که باورهامون رو از دست بدیم، وقتی که بدیهی ترین و واقعی ترین حقوقمون رو از چنگمون در بیارن دقیقا چی از ما باقی میمونه؟ ما نابود نمیشیم. قسمت زلال وجود ما، بنجامین بارکر هویتمون جدا میشه و بعد این سویینی ها هستن که باقی میمونن. 

پلیدی محض در عین اینکه حق دارن بمونن و حق داریم چنین باشیم. 

وقتی بنجامین بارکرت رو تبعید کنن تو با پلیدی هات وارد دنیا میشی و با اونها جهانت رو مدیریت میکنی. 

کاری که سویینی کرد. سویینی باقی مانده های یک باور در هم شکسته‌ست که تیزی هاش گلوی عدالت و منطق رو میبره. با منطق و عدل خودش جهان رو تشخیص میده. و حتی حاضره به منطق خودش تن بده. در پایان فیلم میبینیم که اجازه میده پسر کوچیکی که خانم لاوت به فرزندی گرفته، از خود سویینی هم انتقام بگیره.  سرش رو بالا میگیره و منتظر میشه تا "توبی" با همون تیغ اصلاحی که باهاش صدها مرد رو به قتل رسونده بود گلو‌ش رو ببره. بدون مقاومت. بدون سر و صدا. 

این مرگ سویینی یه ایهامی هم در خودش داره که قضاوت رو به مخاطب واگذار میکنه. 

سویینی میخواد از خودش بابت هرچیزی که رنجش میده انتقام بگیره؟ یا اینکه وقتی خانم لاوت رو در کوره کیک پزی‌ش هول میده، احساس میکنه این حق توبی هست تا برای از دست دادن مادرخوانده ای که پس از سالها زندگی سخت پیدا کرده بود و از دست داده بود_همون حق مسلم_ از سویینی انتقام بگیره؟ 

به هر جهت به جنون کشیده شدن در اثر از دست دادن حقوق واقعی یک فرد، یک جامعه، چنین حاصلی خواهد داشت. ملتی جنون زده. 


چند تا پست بالاتر  گفتم فشار روانی نسل ما درست معادل فشار روانی جانیان بالفطره 50 سال پیشه. 

این یه معنی داره. 

ما نسلی هستیم که دائما بدیهی ترین حقوقمون رو از چنگمون درآوردن و حالا فقط جنونمون باقی مونده و مترصد فرصتی برای فورانه. 

میدونید اگر این جنون فروخورده فوران کنه چه اتفاقی میفته؟ 

امیدوارم کتاب کوری ژوزه ساراماگو رو خونده باشید. به قسمتی فکر کنید که هیچ انسان بینایی باقی نمونده و در بیمارستان قرنطینه قلدر ها حکومت رو در دست گرفتن. یادتون میاد چه بلایی سر مردم آوردن؟ رابطه علت و معلولی اون سکانس از کوری با رابطه علّی معلولی جنون ما منطبق نیست اما نسل ما اگر به مرحله برون ریزی جنونش برسه تبدیل به همون قلدرها میشه و مثل همونا عمل خواهد کرد. 


پس هرجا که حق کسی رو خوردید و فکر کردید به به من چقدر زورم زیاده چقدر خوب تونستم نابودش کنم و دستش نمیرسید از من حقشو بگیره؛ یا هرجا که دیدید جلوی چشمتون چنین اتفاقی بین دو نفر افتاد و شما هیچ قدمی برای نجات مظلوم داستان برنداشتید، در جریان باشید، نطفه‌ی یک sweeny todd بسته شده و آماده باشید برای روزی که از تبعید برمیگرده و تقاص حق از دست رفته‌ش رو از انسانهای بی گناه و باگناه، از عامل و شریک جرم و شاهد ها، باهم یک جا میگیره. قانون خودش رو تعمیم میده و همه رو با یک تیغ واحد قضاوت و محاکمه خواهد کرد. 

محیط خانوادگی، آموزشی و اداری ایران، از نسل من سویینی تاد های بالقوه ای ساخته. این جنون تقصیر ما نیست. تربیت سالیان درازیه که زیر دست این بزرگترها و این قدرتها گذشته. اگر روزی تقاصش رو پس بگیریم گناهی بر ما نیست. داریم حاصل عملکردشون رو بهشون پس میدیم! 


جالبه که دقت کنید، مخاطب فیلم تا پایان فیلم از سویینی متنفر نمیشه!! و حتی بی نهایت احساس سمپاتی و همدلی داره. هرگز سرزنشش نمیکنه. با جنایت سویینی همراه میشه نه با حقایق اخلاقی دنیای واقعی و تئوری های زندگی. مخاطب جنون سویینی رو به جای  اخلاق و تعهد انتخاب میکنه. 

این یعنی شاهدانی که ما رو از بیرون خواهند دید، و تاریخ از ما به نفرت یاد نخواهد کرد. ما فقط قربانیانی سزاوار همدلی هستیم. شاید آیندگان از نقد عصر ما عبرت بگیرن یا شاید بی عقلهایی مثل الان که در زندگی تاریخ نخوندن ما رو بذارن کنار تا خاک بخوریم و یک نسل دیگه از سویینی ها تولید کنن. 


به خودمون دقت کنیم. همه‌ی ما ماشینهای جزا هستیم که سرخود برای تربیت محیط اطرافمون چنان که دلپذیر خودمون باشه مجازات تعیین میکنیم. توی اتوبوس. توی کلاس. توی شهر. توی رفاقت. توی خانواده. 

میفهمید؟ 

اینطوری ما رو بار آوردن. سویینی هیچ وقت کاری نکرد که همسرشو ازش بگیرن. 

طمع و میل به جاه و قدرت و سیری ناپذیری و بی اخلاقی قدرتمندها (نسبت به فرودست تر از خودشون ) چنین حاصلی داشت. 


حالا برید ظلم کنید و فکر کنید زرنگید! 

سیلابی از سویینی تاد ها در راه است... 


#برداشت_آزاد

#تارک 

#ملیکا_فراهانی 

@lonelytown  

  • تارَک؛ یک میزانتروپ